يك...دو...سه...بپست
هو اللطيف
شروع كردن هميشه سخته. مدت هاست كه قصد نوشتن دارم اما دستم به كاغذ و قلم يا بهتر بگم به دكمه هاي كيبورد نميره.فكر اينكه تنها با زدن چند دكمه وارد فضايي بس بي سرو ته ميشي و چيزهايي كه روي اين فضاي مجازي گذاشتي هر كسي ميتونه ببينه باعث يه جور سختگيري ناخودآگاه بشه. البته شايد همه اين رو تجربه ميكنن اما هيچوقت جاي تجربه خودت رو نميگيره.
خب هر طوري بود شروع شد.قصدم از گذاشتن مطلب روي وبلاگ اينه كه با استفاده از قالب خاطره نويسي و يادداشت تا جايي كه وسعت ديد دارم تجربيات خودم و نكات مثبت و منفي يك جامعه غربي رو در مدتي كه شايد بشه اسمش رو يك اقامت طولاني يا زندگي كوتاه مدت گذاشت٬ به دوستانم منتقل كنم.براي ما از غرب در ايران يا يك بهشتي ساختن كه همه بايد خواب زندگي در اون رو ببينن يا اينكه مثل صدا و سيما جهنمي از كثيف كاري و دهشت و پلشتي رو براي آدم تصوير ميكنن.خيلي ها براي اينكه حرفشون مستند تر بشه براي بقيه از اقوامشون ميگن كه در خارج از كشور زندگي ميكنن يا اينكه تازه به ايران برگشتن.مشكل اينجاست كه به دلايل مختلف اين زاويه ديد ها هم از نقل قولي دست و پا شكسته فراتر نميره چون عدم اشراف مستقيم به جوانب مختلف مسئله اي پيچيده همچون زندگي كردن و نه فقط يك سفر توريستي دو هفته اي ممكنه بنايي رفيع رو در ذهن بسازه كه جز سراب چيزي نيست.ادعا نميكنم كه ميخام يا ميتونم انطور كه هست واقعيت هاي اينجا رو منتقل كنم اما در حد روابطي كه با آدم هاي مختلف اعم از اتريشي ايراني هاي مقيم يا شرق اروپايي ها يا ديگر مليت ها دارم سعي ميكنم نكات برجسته و جالب رو اينجا بيارم.
تصوراتي از اين دست كه ما در مقابل غرب مدرن حرفي براي گفتن نداريم ٬ از نظر فرهنگي عقب هستيم يا اينكه غرب در حال فروپاشي است و د رآستانه گرفتن جشن هستيم و ديگر كار غرب تمام است ٬ هر دو حاوي واقعيت هايي ست اما نه به تمامه.هر دو فكر براي ما ايراني ها كه در حال و يا در فكر ساختن كشورمون هسيم ميتونه آفت زا باشه. تو اين فرصت قصد ندارم كه روضه تئوريك براتون بخونم ٬ اين چيز ها رو بچه هاي ايران خوب بلدن.متاسفانه به دلايل تاريخي كه در كشور ما بامسئله فرهنگ و مذهب گره خورده يك جريانه صحيح و منصفانه نتونسته جاي خود رو در ايران باز كنه و تلاش هاي روشنفكراني چون جلال آل احمد يا سيد حسين نصر در بين تلاطم امواج تبليغاتي خودباخته هاي وطني و رسانه هاي غربي مغفول و كم اثر مونده.هنوز بعد از صد وپنجاه سال كه از اشنايي ايراني ها با غرب ميگذره خيلي ها در ايران يا صد در صد دشمن غرب هستند يا كاملا خود باخته . چرا؟ نگاه سياه و سفيد و مطلق به مسائل اعم از ديني فرهنگي و تمدني ما رو به سر منزل مقصود نميرسونه .درسته راه بايد روشن هدفدار و با مبناي درست باشه اما اين به معناي نفي و طرد كامل همه راه هاي ديگر نيست. اداي تلرانسي نميخام در بيارم اما حقيقت اينه كه سر و كار داشتن هميشگي با فضايي كه شايد براي عموم تا حد بسيار زيادي درست باشه نه براي جوان هايي كه نگاهشون به آينده هست ٬ هر چند واقعيت داشته باشه ٬ مناسب براي فصاي رو به جلو و پيشرفت نيست.منظورم اينه كه در خيلي از مواقع تحليل ها ميتونه درست باشه اما فضاي حاكم بر اون گفتمان يك طرفه هست و غالبا براي جوون هايي مثل من اقناع كننده نيست.در اين باره بعدا بيشتر صحبت ميكنم .
2 Comments:
At 12:27 PM, Anonymous said…
This site is one of the best I have ever seen, wish I had one like this.
»
At 7:28 PM, Anonymous said…
Super color scheme, I like it! Good job. Go on.
»
Post a Comment
<< Home