يه روز بهاري
هواللطيف
روز تعطيل بهاري و قبرستان
شنبه خيلي حالم گرفته بود. با يكي از دوستان تماس گرفتم تا اگر هماهنگ بشه با خانواده ها بريم بيرون جايي يه حال و هوايي عوض كنيم بلكه احساس بهتري پيدا كنم. نشد كه خانوادگي بريمهميشه پاي خانم ها كه مياد وسط همه چيز گير ميكنه و سخت ميشه.خلاصه اين رفيق ما نامردي نكرد و از بين پيشنهادهاي مختلف قبرستان مركزي وين رو انتخاب كرد.من هم قبول كردم.هوا خيلي مطبوع و بهاري بود . حال ميداد پاركي باغ وحشي لب ساحل رود دانوبي قدم بزنيم ولي اين رفيق ما اينقدر از اين قبرستون تعريف كرد و از حال خوش معنوي كه اونجا به آدم دست ميده گفت تا اينكه راهي شديم.قبرستان هاي زيادي در وين هست. اكثر اونها در داخل شهر هستن بين محله هاي مسكوني ولي چون به لحاظ طراحي قبرها با قبرستان هاي ما فرق داره خيلي وحشتناك نميشه. دورشون هم معمولاديوار نيست و حسابي با فضاي سبز تميز و قشنگ نگهش ميدارن.اغلب كسي رو نميبيني كه براي مثلا فاتحه خوني بياد.اينا به زنده هاشون كاري ندارن و با هم رفت و آمد نميكنن چه برسه به مرده هاشون.از داخل شهر با يك قطار مستقيما به مقصد رسيديم.چند ورودي مختلف با سردر هاي بزرگ كه با ماشين هم به آن وارد ميشن. مقابل درب ها چندگل فروشي وجود داره.تابلويي به مراجعه كنندگانساعت ملاقات با عزيزان مرده رو هفت صبح تا شش بعد از ظهر اعلام ميكنه. در همان ابتداي ورود زيبايي خيره كننده سنگ قبر ها توجه ما رو به خود جلب كرد.من كه سريعا دوربينم رو از غلاف بيرون كشيدممشغول شكار لحظه هاي متفاوت اين شهر سكوت و عبرت شدم.رفيق ما در حالي كه قبرها رو از نظر ميگذروند لا اله الا الله ميگفت و ما رو دعوت به توجه و حضور ميكرد.اين چيزها رو حواله دادم به دفعه بعد و به كارم ادامه دادم.
روز تعطيل بهاري و قبرستان
شنبه خيلي حالم گرفته بود. با يكي از دوستان تماس گرفتم تا اگر هماهنگ بشه با خانواده ها بريم بيرون جايي يه حال و هوايي عوض كنيم بلكه احساس بهتري پيدا كنم. نشد كه خانوادگي بريمهميشه پاي خانم ها كه مياد وسط همه چيز گير ميكنه و سخت ميشه.خلاصه اين رفيق ما نامردي نكرد و از بين پيشنهادهاي مختلف قبرستان مركزي وين رو انتخاب كرد.من هم قبول كردم.هوا خيلي مطبوع و بهاري بود . حال ميداد پاركي باغ وحشي لب ساحل رود دانوبي قدم بزنيم ولي اين رفيق ما اينقدر از اين قبرستون تعريف كرد و از حال خوش معنوي كه اونجا به آدم دست ميده گفت تا اينكه راهي شديم.قبرستان هاي زيادي در وين هست. اكثر اونها در داخل شهر هستن بين محله هاي مسكوني ولي چون به لحاظ طراحي قبرها با قبرستان هاي ما فرق داره خيلي وحشتناك نميشه. دورشون هم معمولاديوار نيست و حسابي با فضاي سبز تميز و قشنگ نگهش ميدارن.اغلب كسي رو نميبيني كه براي مثلا فاتحه خوني بياد.اينا به زنده هاشون كاري ندارن و با هم رفت و آمد نميكنن چه برسه به مرده هاشون.از داخل شهر با يك قطار مستقيما به مقصد رسيديم.چند ورودي مختلف با سردر هاي بزرگ كه با ماشين هم به آن وارد ميشن. مقابل درب ها چندگل فروشي وجود داره.تابلويي به مراجعه كنندگانساعت ملاقات با عزيزان مرده رو هفت صبح تا شش بعد از ظهر اعلام ميكنه. در همان ابتداي ورود زيبايي خيره كننده سنگ قبر ها توجه ما رو به خود جلب كرد.من كه سريعا دوربينم رو از غلاف بيرون كشيدممشغول شكار لحظه هاي متفاوت اين شهر سكوت و عبرت شدم.رفيق ما در حالي كه قبرها رو از نظر ميگذروند لا اله الا الله ميگفت و ما رو دعوت به توجه و حضور ميكرد.اين چيزها رو حواله دادم به دفعه بعد و به كارم ادامه دادم.


والسلام
2 Comments:
At 12:45 AM,
Anonymous said…
Greets to the webmaster of this wonderful site! Keep up the good work. Thanks.
»
At 7:28 PM,
Anonymous said…
Interesting website with a lot of resources and detailed explanations.
»
Post a Comment
<< Home