روز معلم
هو اللطيف
بعد از چند وقت كه به دليل حال گرفتگي افق وبلاگ تيره تار و اثري از به روز شدگي نبود بالاخره دستم به كيبورد رفت.از اوائل ارديبهشت توفكر اين بودم كه به مناسبت روز معلم از يكي از اساتيد تقدير كنيم.براي ما هرجا كه باشيم و با هر كي كه درس داشته باشيم صرف معلم بودن شخصي اون رو قابل احترام ميكنه(البته قدر و منزلت آدم ها و نسبيت و شايستگي ها و.... رو خودتون در نظر داشته باشين).با علم به اينكه اينا تو اتريش همچين چيزي اصلا نداشتن و ندارن انجامش برام مهمتر شده بود. با بچه هاي كلاس تك تك صحبت كردم و براشون توضيح دادم كه قضيه از چه قراره. همه موافقت كردن (ولي موقع پول دادن همشون پايه نشدن).بعضي بچه هايي كه از شرق اروپا اومدن هم مثل غربي ها گفتن همچين چيزي ندارن.ظاهرا تو بلغارستان روز يهست كه براي همه كساني كه به نحوي با مدرسه در ارتباط هستن جشن ميگيرن.بچه هاي ترك هم گفتن كه اونا روز ديگري رو به عنوانروز معلم دارن(احتمالا در نوامبر)خلاصه چند نفري رو تيغ زدم و تنهايي هديه اي خريدم .متني رو هم آماده كردم و پرينت گرفتم و رفتم . بچه ها جوري منو ميديدن و رير ميخنديدن انگار كه من سر اين مسئله قصد شوخي داشتم.استاد كه خانمي هست وارد كلاس شد . هديه رو كه ديد همراه با خنده كه شگفت زدگي هم در چهره اش پيدا بود سوال كرد.ماجرا رو گفتم.خيلي خوشحال شد.اين اولين باري بود كه به عنوان معلم يا استاد بودن هديه اي رو از شاگردانش دريافت ميكرد.چند ثانيه بعد انگار كه اين قدرداني كاردي بود كه سفره دلش رو باز كرده باشه شروع به تاسف خوردن كرد كه بله ما همچين چيزي نداريم.اين رسم ها و سنت ها دراينجا فراموش شده و احترام به معلم به مفهومي كه ما داريم وجود نداره.
رابطه بين استاد و شاگرد همانند رابطه ارباب رجوع با كارمند ادارات هست.اگر چه كارمند به وظايفش درست و دقيق عمل ميكنه وعموما بر خلاف ميهن عزيز و اسلامي با صميميت و مهرباني مشكل مراجعه كننده رو برطرف ميكنه(حتي اگر شما مسلمان و بدتر از اون ايراني باشين با توجه به چهره ايي كه رسانه هاي اينا هر روز از ما ميسازن)اما هيچ كدام احساس دين تشكر يا احترام خاصي نسبت به هم ندارن.به هر شغلي واقعا به ديده يك اشتغال به معني كلمه كه شما موظف به انجام اون هستين چون به ازاي آن حقوق ميگيريد نگاه ميشه.اين يكي از عرصه هاييست كه در اون عواطف بدون ما به ازا كمرنگ و كمرنگ تر ميشه.
دلسوزي و عاطفه معلم براي شاگردش قسمتيش در چارچوب وظيفه شغلي و قسمتيش درچارچوب رابطه انساني و دروني آدم ها ميتونه قرار بگيره.تا جايي كه من تجربه كردم و شنيدم قسمت اولش تقريبا به نحو احسن انجام ميشه.در اين قسمته كه ما حالا حالا ها بايد دنبالشون بدويم.اين يه مجال جداگانه براي بررسي ميطلبه.شما در همين نوع اول از رابطه هم خيلي جاها شرمنده ميشين.هر اقدام و رفتاري كه شما به لحاظ آموزشي نياز داريد توسط شخص معلم يا سيستم آموزشي انجام ميشه ونه شما فكر ميكنيد كه به شما لطف شده ونه از طرف مقابل همچين حسي وجود داره كه بله ما... . اين مطلب رو ما به شدت نياز داريم تا روند پيشرفتمون سريعتر بشه. اما نوع دوم رابطه كه با بخش روان و دروني و وجداني ما ارتباط داره البته ما خيلي جلوييم. ولي ما هميشه به اين چيزها نازيديم و به اون بسنده كرديم.سعي نكرديم كه نقاط ضعف مكانيكي و سخت افزاري خودمونرو منسجم و صحيح هدايت كنيم.با اين حال همش انگشت اشارمون
به سمت غربي هاست كه بله اونها چقدر پيشرفته هستن ولي حيف كه تمدنشون در حال سقوطه و روزاي آخر عمر تمدنيش روميگذرونه .به نظرم بايد اين فكرا رو از سر بيرون كرد.اين فكراي كاملا خام.درسته سخت افزاربدون نرم افزار جواب نميده همين طور كه روح در ظرف جسم بايد رشد كنه.با اين اوصاف ما به تركيبي از واقع گرايي و اميد به آينده نياز داريم. بايد يه كم بيشتر عملگرا بشيم(در حدي كه در تئوري و ايده ال ها غرق نشيم).نگاهمون رو به خودمون معطوف كنيم و فكر نكنيم كه هر چه كه در غرب رخ ميده منفيه و يا اينكه شهر وندانشون مثل ما فكر ميكنن كه الان در يك بحران فراگير قرار دارن.اگر رسانه اي نبينيم(آنطور كه به ما نشون ميدن مخصوصا رسانه هاي وطني حكومتي) به نفع خودمونه.نكته آخر اينكه من آرزوي سقوط هيچ تمدني رو ندارم.اين نگاه مطابق با نگاه جهان شمول و اصلاح طلبانه انبيا نيست.براي همه بايد خير خواه بود ولي چراغي كه به خانه رواست به....
واالسلام
واالسلام
1 Comments:
At 12:27 PM, Anonymous said…
This site is one of the best I have ever seen, wish I had one like this.
»
Post a Comment
<< Home