شب هاي وين

به دليل ناسازگاري سرور با فونت فارسي احتمال اشتباهاتي در متن پست ها وجود دارد

Monday, November 27, 2006

هواللطيف
مرا به جام پري از شراب مهمان كن
كنار سفره خود بي حساب مهمان كن
سحرگهي به سراغم بيا و يك لحظه
مرا تو در حرم بوتراب مهمان كن
به كربلاي حسيني مرا ببر يك شب
كنار قبر شهيد رباب مهمان كن
خيلي قبل تر قصد داشتم كه هيئت حضرت علي اكبر رو به شما معرفي كنم.اما متاسفانه به تعويق افتاد تا الان.يك سال و نيم قبل بود كه پنج شش نفر از بچه هاي دانشجو و غير دانشجو اعم از مقيمي و غيره به فكر راه انداختن يك هيئت مذهبي به سبك ايراني شدند. اهميت اين گروه در اينجاست كه در اتريش و تا آنجا كه من اطلاع دارم در كشور هاي اطراف چنين چيزي وجود ندارد. در واقع داشتن هيئت و برنامه هفتگي دعا سخنراني و عزاداري كه در ايران پديده اي عادي و رايج است در اينجا رنگ و بوي ديگري به خود ميگيرد.جالب اينكه هيچكدام از نفرات اصلي هيئت سابقه و تجربه قبلي در اين زمينه نداشتند بخصوص مداح هيئت كه در طول اين يكشال و اندي دارد مداح ميشود.اوائل كار نبوديد ببينيد كه چطوري تحملش ميكردند.نكته بسيار مهم و قابل تقدير درباره هيئت ثابت قدمي بچه ها در اين مسير و تقسيم كارها و كمك به يكديگر است.الحمدلله هيئت در حال حاضر با استقبال خوبي از جانب مردم مواجه شده و علي رغم برنامه هاي مركز اسلامي در روزهاي سه شنبه پنج شنبه و جمعه كه شامل دعاي توسل دعاي كميل تفسير قرآن سخنراني و نماز جمعه ميباشد همه هفته پذيراي حدود پنجاه نفر ميباشد كه در مناسبت هاي مذهبي اين تعداد به صد نفر هم ميرسد.
از كارهاي جانبي جالب هيئت اجراي برنامه در يكي ديگر از شهرهاي اتريش (لينز) در ايام محرم سال گذشته بود.كه با دعوت جمعي از ايراني هاي مقيم لينز با سه ماشين به آنجا رفته و برنامه بسيار خوبي اجرا شد.همچنين هيئت موفق شده برنامه اي با عنوان يادواره شهدا برگزار كند كه علي رغم تازه شروع شدن فعاليت هيئت در سال گذشته بيش از صدو بيست نفر در اين برنامه شركت كرده بودند.امور مالي هيئت با كمك هاي مردمي انجام ميپذيرد و در بيشتر برنامه ها از مهمانان هيئت پذيرايي ميشود.
يكي ديگر از نهاد هايي كه تاكنون در اينجا جايي نداشته صندوق قرض الحسنه بوده كه به بركت برافراشته شدن نام ابي عبد الله مراحل ثبت و تهيه اساسنامه ان انجام شده و در حال عضو گيري ميباشد و خدمات خود را به دوستان جوان آغاز نموده است.
برنامه هيئت هفتگي و در عصر جمعه ها برگزار ميشود و شامل قرائت قرآن دعا و يا زيارت عاشورا سخنراني و مداحي و سينه زني ميباشد. براي آشنايي بيشتر http://www.hekmat.info

Wednesday, October 18, 2006

به كجا ميرويم؟


هواللطيف
اول.تجربه ماه مبارك در خارج از محيط آشنا و مانوس ايران براي خودش حال و هوايي داره. از اولين نكات بارزش اينه كه خيلي بايد تلاش كني تا خودت رو در معرض فضاي معنوي مخصوص ماه مبارك قرار بده و بر فرض اين كه موفق بشي حفظ كردنش كار حضرت فيله. هر آنچه كه از عوامل غفلت لازم هست در اينجا مهياست و به يك چشم بهم زدن در دام غفلت مي افتي.
به همين خاطر فكر ميكنم روزه داري در ايران خودمون علي رغم همه مشكلات فرهنگي و اخلاقي كه وجود داره خيلي آسونتر از اينجاست.تلاش براي فراهم كردن شرايط صحيح روزه داري در اين چنين فضاهايي انجام وظيفه اي آگاهانه تر را باعث ميشود.حال اگر اين مطلب رو به يك اسلام انتخابي اضافه كنيد به انسان هاي خودآگاهي بر ميخوريد كه هر بار تو را با هشدار به توجه به اين آيه شريفه فرا ميخوانند كه الذين نسو الله فانسهم انفسهم.
اللهم اهدنا من عندك
دوم.امسال گروه تواشيح عتره النبي از مشهد ، قره شيخ لو قاري بين المللي و مالكي نژاد مداح براي ايام ماه مبارك به وين آمدند تا برنامه هاي هر شب مركز اسلامي امام علي حال و هوايي آشناتر پيداكند. واقعا اگر مراسم هاي روزانه مركز كه شامل سخنراني و دعاي افتتاح و برنامه هاي گروه ياد سده به علاوه صرف افطاري به همراه ديگر دوستان مسلمان نبود شايد از اين كمترين شور و حال ما هم خبري نبود.سخنراني هاي حجه الاسلام رمضاني كه سابقا امام جمعه سابق كرج بودند و در حال حاضر مسوول مركز امام علي وين هستند واقعا ياد جلسات پناهيان و صديقي رو برام زنده ميكرد و گاهي شيخ صمدي آملي رو .
سوم.شب بيستم از طريق يكي از دوستان با خبر شدم كه تعدادي از ايراني هاي شهر لينز (160 كيلومتري غرب وين) همانها كه محرم سال گذشته با دوستان هيئت حضرت علي اكبر روز تاسوعا و عاشورا براشون برنامه داشتيم،امسال براي تنها شبي كه قصد برپايي مراسم احيا رو داشتن با واسطه و به زبون بي زبوني كمك ميخواستن. تمام امكانات و نيروها در وين متمركز شده لذا در جاهاي ديگه بعضا دچار كمبود هستيم. خلاصه از جمع ما دو نفر پايه شديم بنده و آقاي حائري . و برنامه احيا رو از ابتدا تا انتها بر عهده گرفتيم.
در لينز اونها با يك مسجد اهل تسنن بوسنيايي ها براي شب بيست و يكم هماهنگ كرده بودند.در واقع يكي از عجايبي كه من ميديدم.شب قدر،ذكر علي، و قران به سر در مسجدي متعلق به سني ها.واقعا زيبا بود. وقتي رسيديم ديديم همه در كنار هم سر سفره افطار نشسته اند.بوسنيايي ها بيست دقيقه اي زودتر روزه شان رو باز كرده بودن و ايراني ها هنوز منتظر. جمعيت صاحب خونه تمام با حجاب كامل و ايراني هاتقريبا بدون اغراق بي حجاب. ساعت اول حالم خيلي منقلب بود خدايا مجلس خوب از آب در مياد؟ كار درستي كرديم اومديم؟ نكنه ليله القدر ما از اوني كه هست خرابتر بشه؟...


مراسم رو بعد از افطار و نماز كه هركي واسه خودش جداگونه خوند با قرائت قرآن شروع كرديم و بعد با سوره واقعه به صورت ترتيل طوري كه همه از روز قران ببينن ادامه داديم.مسجد پر شده بود از برادران اهل تسنن و دوستان خودمون كه در سكوت كامل آيات الهي رو استماع ميكردن. چيزي كه مشابهش رو در مركز خودمون كه قاعدتا همه چيزش بايد رديف باشه نداريم.
نكته جالب اينكه بعد از قرآن مسجد رو در اختيارشون گذاشتيم تا نماز تراويح رو بجا بيارن.كاملا مسالمت آميز.اونا به كار خودشون ميرسيدن و ما به كار خودمون.بسيار دوستانه و محترمانه. در طول مراسم همش به اين فكر بودم كه چرا ما از اين همه ظرفيت نميتونيم استفاده كنيم يا به فكر استفاده ازش نيستيم.
براي دعاي جوشن كبير فكر ميكرديم كه حداكثر پنجاه قسمت كافيه. ولي به طرز تعجب آوري از حال و جواب دادنشون ميفهميديم كه حسابي پايه هاند.حتي چند بار تاكيد كرديم ولي گفتن ما واسه همين اومديم اينجا و تا هر وقت كه ادامه پيدا كنه مشكلي نيست. اينها رو افرادي به ما ميگفتن كه اگر در ايران اونها رو ببينيم امثال من شايد در تكفير كردنشون و جهنمي دونستنشون شك نكنيم. موقع مناجات و سخنراني انچنان با تمركز و سكوت و به هنگام روضه و سينه زني با شور و حال بودند كه با خودم گفتم توبه كن از اون فكرايي كه اولش با خودت ميكردي بدبخت.(ان بعض الظن اثم) . خدايا از گناهان من در گذر.واقعا بايد ديدمون رو وسيع كنيم همونطور كه رحمت خداوند واسع هست. قضاوت بيخود نكنيم.خودمون رو برتر ندونيم.اعتقاد پيدا كنيم كه درگاه خدا جاي نوميدي نيست.در به روي همه بازه. بفهميم همه يعني چي.كسي كه هنوز وقتي براش با همه بي بضاعتي خودت از علي و زهرا ياد ميكني زار ميزنه و اشك ميريزه ارزشش خيلي از جماعت هاي ريايي در ايران كه كم هم نيستند بيشتره.ان شائ الله اهل بيت خودشون دست ما رو بگيرن.
والسلام

Saturday, September 23, 2006

احمدي نژاد زير ذره بين


هواللطيف
امروز اشپيگل آنلاين گزارش مانندي از سفر دكتر احمدي نژاد به مقر سازمان ملل منتشر كرد.جالب ديدمش .بخشي رو امروز ميچاپونم و خلاصه بقيه رو در پست بعدي ان شائ الله.
مارك پيتزكه از نيويورك گزارش را تهيه كرده است.
سخنران آتشين اما نرم زبان
سه روز تمام رئيس جمهور ايران محمود احمدي نژاد برنامه هايي را در نيويورك به صحنه برد تا تصور موجود نسبت به خود را بهبود بخشد.ژورناليست ها،ديپلمات ها و سياستمداران هيچ كدام در مقابل برنامه ها و اقدامات او مطمئن نبودند.اما در پشت جذابيت و گيرايي او يك ايدئولوژي رك و صريح پنهان شده است.
سبكبار و در عين حال سريع از ميان در به درون اتاق مي آيد، با روي خندان و دست دراز كرده براي سلام به پاپاراتزي. به طرز آشكاري كوچك است، بسيار كوچكتر از محافظان بزرگ و قدرتمندش كه در پشت آنها تقريبا از نظر ناپديد ميشود. او كت و شلواري ماسه اي رنگ و پيراهن يقه باز ( بدون كراوات ) پوشيده . موهاي براقش را فرق گرفته ، خوشحال و سرخوش به نظر مي آيد ، تنها چشمان سياه اش خسته مي نمايد .
رئيس جمهور ايران " دكتر احمدي ن‍ژاد " - اينطور كه سخنگوي سازمان ملل استفاني دوجاريك او را معرفي مي كند - آخرين لحظه را زير نور نورافكن سپري مي كند ، او همچنان ايستاده مي ماند ، در حالي كه ژست گرفته با نگاهي محبت آميز دستش را تكان ميدهد، همانند يك ستاره سينما بر روي فرش قرمز .
اينجا، نيويورك، مقصد آخر سفر دوره اي اوست ؛ در طبقه ي زيرين ملل متحد ، دوباره بر زمين بي طرف جايي كه او سه شنبه در مقابل گردهمايي سران كشور ها كارش را با يك سخنراني آتشين (و البته پر از مثال و توضيحات ) آغاز كرده است .
احمدي نژاد هيات خبرنگاران سازمان ملل را مفتخر كرده است : نقطه ي اوج يك برنامه ي فشرده ي سه روزه ، برنامه اي كه رئيس جمهور آمريكا از گفتگو با او در جريان آن خودداري كرده ، احمدي نژاد توانسته تيترهاي بيشتري نسبت به رقيب خود بدست بياورد .
احمدي نژاد با جذبه و گيرايي عمل مي كند . او با زباني نرم و نگاهي آرام و ملايم صحبت مي كند . به دنبال برخوردهاي چشمي همراه با خنده است و به طور ناگهاني چيزي را يادداشت نمي كند . " اين حالات او مايه لذت و تفريح من ميشود " دوجاريك به خبرنگار اشپيگل مي گويد

Thursday, September 21, 2006

سوال بي جواب

هواللطيف
اين شعر رو در وبلاگ هفت كليد ديدم،ازش خوشم اومد، همين طوري بدون مقدمه و مناسبت ميذارمش كه بخونين.شعر قشنگيه براي وقت هايي كه آدم از دست خودش و خيلي ها قاطي ميكنه.
یک نفر این جا هست
که سوالی دارد ...
چه کسی پاسخ گوست؟
چه کسی هست که روشن کند این ذهن مرا
و بگوید که چرا؟
کوله پشتی هامان پر از حرف قشنگ
حرف ها رنگ به رنگ
و صد افسوس که هنگام عمل
مشت هامان خالی است
از همین روست که هنگام شعار
هرچه مشت است گره خورده و بسته ست
چشم ها هم خسته ست
چه کسی پاسخ گوست؟
ما چه کردیم به جز چند شعار و شب شعر؟
خوردن کیک و سن ایچ
یک تجمع سر پیچ
و تحصن و همایش
و آخر هم هیچ....
چشم وا کن و ببین !
دور فکر من و تو
حلقه های کپک است
دست هامان همگی بی نمک است .
همتی باید کرد
تا که آدم بشویم
دست برداریم ز شعر و زشعار
ز قیافه ز اِفه
همتی باید کرد
مطئن باش که حل می شود این معضل عدل
اگر آدم بشویم
مطمئن باش که آن پیرزن کور و فقیر
آن پسر بچه ی تنها و یتیم
فقر را می فهمند
عدل را می دانند
قصه ی ما را هم
از همین روست به ما می خندند
من و تو آمده ایم
تا که انسان بشویم
تا که بگشاییم بند ها از پی هم
عدل یعنی ز تعلق ز منیت همگی وا بشویم
عدل یعنی پر پرواز پرستو بشویم
عدل یعنی من و تو ما بشویم
عدل یعنی که نقاب از رخ خود بر بکشیم
عدل یعنی که بخواهیم که آدم بشویم ....
به نقل از وبلاگ: دورگه

Sunday, September 17, 2006

لكم دينكم ولي دين

هوالطيف
در پست قبلي به اين مطلب اشاره كوتاهي كردم كه چند ماهي ست در اتريش ، به دنبال ارائه يك تحقيق آماري توسط وزير كشور درباره انطباق و جذب فرهنگي مسلمانان ساكن اين كشور،گروهها و احزاب سياسي اجتماعي اتريشي و مسلمان در حال تجربه شرايط جديدي از همزيستي هستند. اين مرحله نه مانند يك جريان متقابل و برابر فرهنگي-اجتماعي بلكه به مثابه رود خروشان و وحشي اي است كه نميخواهد و نميتواند اجازه خودنمايي به چيزي در مقابل خود بدهد.از زاويه اي فراتر از آنچه كه در حال حاضر در اين كشور اروپايي مطرح شده، هويت اصلي اين جريان همان جهاني سازي امريكايي يا غربي ست .شايد چندان احتياجي به شرح ماجرا از اين حيث نباشد كه اين مبحث مطروحه دستور كار فعلي يكي از اعضاي تمدن غرب در چارچوب برخورد با اسلام و حذف آن با توجه به شرايط خاص هر يك از اعضا، ميزان برخورد با خطر گسترش اسلام، سابقه تماس و نوع برخورد گذشته اين عضو با مهاجرين اعم از مسلمان و غير مسلمان، و نقشي كه براي اتريش به عنوان نقطه تماس شرق و غرب اروپا و دروازه ورود به اروپاي مركزي و غربي در نظر گرفته شده ميباشد، كه ورود به اين نوع فضا مجال جداگانه اي ميطلبد
مركز فرهنگي-اسلامي مسلمانان اتريشي به دنبال جدي شدن اين مسئله در فضاي سياسي-تبليغاتي جامعه به خصوص با توجه به نزديكي انتخابات مجلس و اينكه احزابي در صدد سوئ استفاده از اين موضوع به نفع خود هستند، اقدام به برگزاري جلسه گفت و گويي با حضور نمايندگاني از : حزب سوسيال دموكرات اتريش(عمر الراوي)، حزب سبزهاي اتريش (هريبرت راهجيان) ، يك روحاني مسيحي كاتوليك از آلمان (مارتين روپرشت)، تنها روحاني شيعه مذهب اتريشي (محمد والدمن) و بالاخره مسؤول مركز اسلامي مسلمانان اتريشي(محمد لنزل) . حضار جلسه هم از مليت هاي مختلفي تشكيل مي شدند:اتريشي،آلماني،ايراني،ترك،الجزايري،عراقي،يوگسلاوي،پاكستاني ،آذربايجاني و ... لذا فضاي گفتگو كاملا به لحاظ فرهنگي متكثر بود در عين حال كه تقريبا اكثر مستمعين حداقل در دين اسلام با يكديگر مشترك بودند
مهمترين نكاتي كه از اين گفتگو و مجموع فضاي مطبوعاتي و نظرات مردم(كه طي مصاحبه اي باتفاق علي لنزل تهيه كرديم) و ديد گاه هاي حضار بدست آوردم تقديم ميكنم
1. از مجموعه افرادي كه با انها مصاحبه شد يا افراد حاضر در جلسه گفتگو بسياري بر اين باور بودند كه طرح مسئله انطباق پذيري و جذب در فرهنگ اتريشي، حركتي پوپوليستي ست كه در راستاي اهداف انتخاباتي قابل ارزيابي ست.البته شايد در حوزه سياست داخلي اتريش اينگونه باشد اما در نگاهي فراتر ، اين برداشت در واقع فروكاهيدن مسئله اي استراتژيك در مقياس جهاني به موضوعي داخلي و به نسبت آن كم اهميت است و بايد ردپاي آنرا در برخورد با مسلمانان در ديگر كشورهاي اروپايي و حتي موضع بيشرمانه اخير جناب پاپ جستجو كرد.
2.سوسياليست ها ، سبزها و حزب مردم كه اكنون دولت را در اختيار دارد موضع نزديكتري با مسلمانان دارند و بسياري از مسلمانان در انتخابات به سوسياليست ها راي ميدهند چرا كه موضعي ضد خارجي، ضد اسلام و ضد اتباع ترك ندارند يا لااقل خيرالموجودين هستند.
اما حزب آزادي(FPÖ )الان به گروهي منفور در ميان مسلملنان تبديل شده است.البته اين گروه كلا مواضعي سخت در فبال حتي اتحاديه اروپا دارد، ناسيوناليست بودن ، مخالفت با ورود تركيه به اتحاديه اروپا و محدود ماندن اعضاي اتحاديه از مشخصات و شعارهاي اصلي انهاست،هر چند كه طرفداران اين حزب چندان زياد نيست(هشت الي دوازده درصد).
3.نكته بعدي اينكه اتباع ترك به لحاظ اينكه بزرگترين گروه جمعيتي اقليت خارجي در اتريش هستند خودبخود اصلي ترين گروه هدف اين بحث قرار گرفته اند و در مرحله بعد يوگسلاوها و بوسنيايي ها قرار دارند.
4.بسياري از مردم حتي آنها كه دستي بر آتش سياست دارند يا تعريفي از اين مفهوم ندارند و يا آنكه نميخواهند فضا را شفاف كنند تا بتوانند همچنان از التهاب بوجود آمده بهره خود را ببرند. لذاست كه در جلسه گفتگو بارها آقاي لنزل (مسؤول مركز) سعي در هدايت بحث به سوي ارائه يك تعريف مشخص داشت، چون به خوبي آگاه است كه اولين و مهمترين نقطه ضعف انها در به دست ندادن تعريفي دريت و صادقانه از اين مفهوم است كه اين فرصت را فراهم ميكند تا بدون دردسر به تكرار و قبولاندن حرف هاي خود بپردازند همانند چيزي كه در دوران دوم خرداد درباره مفاهيمي چون خشونت و اصلاحات و ..درايران وجود داشت.مركزاسلامي بر خلاف بسياري از خارجي ها با زيركي اصل بحث را رد نكرد تا فضاي گفتوگو و به چالش كشاندن طرف مقابل را بدست آورد و سپس با طرح سوالات و تناقضات موجود در عملكردها و مواضع،تعريف و برداشت خودشان را از اين مفهوم بقبولاند.مسئله قابل توجه در تعريف مفهوم انطباق پذيري (كه شايد اولين بار 50 سال پيش در اروپابراي كارگرهايي كه از ديگر كشورها به اين قاره امدند مطرح شده) آن است كه بدون توجه به سير تاريخي روابط انساني اينگونه جوامع قادر به ارائه تعريفي درست از آن نخواهيم بود ضمن آنكه نگاه به آينده و لحاظ كردن منافع اين گروه ها (مسلمانان) و دولت هاي مربوطه تاثير جدي در تعريف ما خواهد داشت چه آنكه در غير اينصورت مشكلات عديده اي براي هر دو طرف بوجود خواهد آمد كه بيشتر از همه به ضرر گروه هاي مسلمان تمام ميشود
5.د ر اينجا چند فاكتور براي رسيدن به يك مفهوم كاربردي از انطباق پذيري مطابق با نظرات مسلمانان و منصفين از ديگر گروه ها قابل ذكر است: الف.خارج كردن عامل اجبار از سوي جريان مطالبه كننده اين موضوع ب.اذعان به تفاوت هاي فرهنگي و مذهبي موجود،استفاده از نقاط مثبت فرهنگي و اجتماعي توسط دو طرف ج.احترام كامل به قوانين جاري و روزمره توسط مسلمانان د.درك اهميت نقش دين در زندگي مسلمانان و اينكه عمل به احكام به صورت اولي به خاطر دين است نه به خاطر نشان دادن مخالفت با يك فرهنگ و مذهب ديگر ي. و در نهايت احترام به عقايد و سنت هاي يكديگر و اتخاذ گفتگو به عنوان بهترين شيوه براي حل مسائل در عين حالي كه مسلمان ها دسترسي خاصي به تريبون هاي اجتماعي-سياسي و مطبوعاتي ندارند(اجازه ندارند كه داشته باشند).
6.به نظر ميرسد اتريشي ها پروژه اي را كليد زده اند كه به نرمي آغاز شده و پيش بيني اين عكس العمل ها از طرف جامعه ميلمانان هم كم و بيش صورت گرفته بود.برداشت شخصي ام اين است كه اين مسئله در كوتاه مدت به مشكل حادي برخورد نميكند اما با توجه به اينكه انه طبق برنامه از قبل طراحي شده حركت ميكنند، و عنايت به گسترش روزافزون نفوذ اسلام در غرب و اينكه دشمنان اسلام طبق فرموده قرآن كريم تا مسلمين دست از دين خود بر ندارند انها را رها نميكنند، در دراز مدت بايد منتظر شرايط دشوارتر و خطيرتري باشيم.
والسلام

Thursday, September 07, 2006

فقط به شيوه ي ما


هواللطيف
اروپاييها بر خلاف آمريكاييها بدون آنكه جنجال زيادي بر پا كنند به كار خود مشغولند. بسيار حيلهگرتر از امريكاييها بدنبال منافع خود هستند. آنها بتدريج حلقه ي محاصره و فشار رابر شهروندان مسلمان خود تنگ ميكنند و اين محاصره به آرامي در تمامي اين كشور ها فراگير ميشود.از كشورهاي اروپايي چون آلمان ، فرانسه ، انگليس ، دانمارك ، بلژيك و .... كه زودتر و شديدتر از بقيه وارد ميدان مبارزه شده اند ديگران كسب تجربه كرده و شرايط را مي سنجند.اتريشي ها هم از چند ماه قبل در سطح رسانه هاي خود به طور جدي به مسئله ي مسلمانان ميپردازند.به طوري كه انگار به تازگي داراي جمعيتي مسلمان شده اند.اين رويكرد جديد بخصوص در زمان پس از انفجارهاي لندن و كاريكاتورهاي روزنامه دانماركي اهميت بيشتري مييابد.كشور اتريش تا همين لحظه به لحاظ شرايط اجتماعي در ارتباط با مسلمانان جزؤ كشورهاي خوب و قابل تحمل تر از بقيه آنهاست.هنوز قوانين ضد حجاب و سختگيرانه استخدامي به اين كشور سرايت نكرده است.اما به نظر ميرسد اين موج آنها را نيز به تكاپو انداخته و فعلا از طريق فعاليتهاي رسانه اي و تحقيقاتي در صدد زمينه سازي براي اقدامات بعدي باشند.
دو سه ماه قبل اظهار نظر وزير كشور اتريش كه بر پايه ي يك تحقيق و آمار صورت گرفت به جنجالي چند هفته اي در سياست داخلي اتريش مبدل شد . خانم پروكوپ گفت : كه 45 درصد مسلمانان ساكن اين كشور حاضر به پذيرش و انطباق با فرهنگ اتريش (‌ يا همان غربي ) نيستند . « ما بايد چشمانمان را باز نگه داريم » بلافاصله اين سخنان با واكنش تند احزاب مخالف دولت و سران گروه هاي مسلمان مواجه شد و تهيه كننده ي اين تحقيق در مصاحبه اي مطبوعاتي درصدد تعديل كردن گفته هاي وزير كشور و نتايج تحقيق خود برآمد .

از راست شهردار وين و وزير كشور
اين مطالعه در اواخره نوامبر تا اواسط دسامبر 2005 به مناسبت حوادث تروريستي لندن صورت گرفته بود كه نتايجش 4/5 ماه بعد در اواخر ماه م‍‍ي ( اواخر خرداد ماه ) منتشر شد .
گروه هاي پرسش شونده از اقشار گوناگون اتباع ترك و بوسنيايي بوده اند و با سوالاتي درزمينه ي ارزيابي موقعيت خود در اتريش ، ارزيابي مسئله انطباق با فرهنگ اتريشي ، نقش و تاثير مذهب روش زندگي اتريشي ها خطباي تندرو ، قتل هاي زناشويي ، و سؤ قصد هاي انتحاري در لندن مواجه شدند .
در اين نظر سنجي يا تحقيق جامعه ي مسلمانان به چهار گروه تقسيم شده است : الف : محافظه كار مذهبي 18% ب : محافظه كار سنتي 27% پ : ليبرال ميانه 31% ت : سكولار 24%
نتايج تحقيق شكاف بزرگي را بين اتباع ترك و بوسنيايي به لحاظ پذيرش فرهنگي نشان مي دهد ؛ بوسنيايي ها سازگاري بيشتري با روش زندگي غربي دارند ( 43% ) در حاليكه در ميان ترك ها اين ميزان تنها 7% است ؛ و بيش از نيمي از آنها چندان اين شيوه را نمي پسندند و 25% آنها كلا اين روش را رد مي كنند . نتايج جالب ديگري هم در اين باره وجود دارد كه براي اختصار از آوردن آنها خودداري مي كنم .
همزمان با پرسش از مسلمانان ، 1000 شهروند اتريشي نيز در تحقيق شركت داده شدند . سوال اول از ميزان ارتباط آنها با مسلمانان مي پرسد كه تقريبا كمتر از 15% آنها با مسلمانان برخورد و ارتباط ( همسايگي - شغلي ) دارند . سوال دوم در مورد تجربه هاي شخصي ناگوار با مسلمانان است كه 14% به آن جواب مثبت مي دهند و سوال سوم درباره ي موفقيت مذهب و انطباق فرهنگي ست كه 2/3 آنها بر اين باورند كه تاثير اسلام بر سياست اتريش افزايش خواهد يافت و 3/4 شان آمادگي خود را براي تحمل سمبلهاي مذهبي در ساختمان ها و مكان هاي عمومي نشان داده اند .
در هر حال اين مسئله شروعي بود براي بحث انطباق فرهنگي كه اكنون بخصوص در ميان جمع مسلمان اتريشي به موضوعي داغ تبديل شده و قرار است طي چند روز آينده جلسه ي گفتگويي را در مركز اسلامي خود برگزار كنند .

Saturday, June 24, 2006

نهايت هنر

هو اللطيف
نمايشنامه "دزدان" اثر نمايشنامه نويس آلماني فريدريش شيلر از يك ماه قبل در سالن تئاتر ملي شهر وين به روي صحنه رفته است. اين نمايشنامه اولين اثر اين نويسنده قرن هجدهم آلمان است . در سن 22 سالگي آنرا به رشته تحرير دراورده بخاطرش متحمل زندان و تبعيد شده و در كل اثري سياسي شناخته شده است.وي كه معاصر شاعر مشهور و خوشنام الماني گوته بوده ، به عنوان عنصري عقل گرا منتقد استبداد و فئوداليسم ان دوره اروپا محسوب ميشود.اين اثر سياسي كه تا الان بارها توسط كارگردانان مختلف در نقاط مختلف اروپا به روي صحنه رفته، اين بار به طرز ويژه اي سياسي شد.
اصل ماجرا توهين به پرچم مقدس ايران و در واقع به جمهوري اسلامي ست.اين مسئله درست در زماني اتفاق افتاد كه تمام دنيا در تب و تاب جام جهاني فوتبال بود.از اين رو احساس كردم كه نوشتن از اين اتفاق احتمالا هيچ بازخورد و تاثيري نداشته باشد. اين كه اين اتفاق در حين بازي هاي فوتبال اتفاق بيفتد نكته تبليغاتي و رواني بسيار مهمي ست.
نمايش به داستان زندگي دو برادر ميپردازد كه اولي خلاصه همه خوبيها و محبوب پدر و وارث اوست (كارل) و برادر دوم در نقطه مقابل (فرانز).كارل براي تحصيل به لايپزيك ميرود.در انجا اشتباهاتي از او سر ميزند و طي نامه اي از پدر تقاضاي بخشش ميكند.نامه كارل را فرانز ديده و از روي بغض و حسادتي كه به برادر دارد نامه اي جعلي و دروغ آميزبه پدر ميدهد و ... فرانز از طرف پدر در جواب به كارل او را طرد ميكند.كارل هم براي تلافي اين ماجرا گروه راهزني تشكيل ميدهد كه ارمانشان آزادي و قدرت و استقلال است و حركتشان شبيه به شخصيت رابين هود است.ماجرا با فراز و نشيب هاي ديگري ادامه مي يابد و در پايان همه پخصيت هاي داستان يا خودكشي ميكنند يا كشته ميشوند.
در فواصل مختلف چند فراز از داستان به صورت كليپ به نمايش در مي ايد كه يكي از انها مورد اشاره بنده است.صحنه اي از نبرد بين دو به اصطلاح ورزشكار كه كشتي كج كار مي كنند پخش ميشود.شورت يكي از آنها از پرچم كشور تركيه و ديگري از ايران است (به همراه اسم جلاله وسط پرچم). به طرز وحشيانه اي به كتك زدن يكديگر مشغولند.حريف ترك قويتر نشان ميدهد و از پس حريف ايراني بر مي آيد.در صحنه اي وقتي فرد ايراني روي زمين افتاده حريف ترك با پا ضربات متعددي را به ميان پاهاي حريف مي زند كه در واقع ضربه زدن به اسم جلاله است.تاسف برانگيزتر اينكه فردي ايراني به نام مهدي معين زاده نقش طرف ايراني رو بازي ميكند و نفر مقابلش هم ترك است.كارگردان اين نمايش(nuran (david calis كه با معين زاده در يك موسسه در مونيخ تحصيل كرده است ، از پدر و مادري ارمني- يهودي متولد شده است.همزماني اين اتفاق در برهه اي كه نام ايران به دليل حضور در جام جهاني فوتبال مرتبا در رسانه هاي مختلف تكرار ميشود و موج مقابله با اسلام گرايي در رسانه ها و در شرايطي كه هر روز به بهانه اي چهره اي خشن و تروريست و ضد حقوق بشر از ما به دست داده ميشود اوج هماهنگي غرب را در مبارزه با ما نمايان ميسازد :استفاده از تمام موقعيت ها و ظرفيت هاي موجود.كاري كه ما انجام نميدهيم.
خبر ديگر اينكه تبليغي مربوط به جام جهاني تولد كرده اند كه روي بيكني سي و دو زن كه مثلا نماد كشور هاي حاضر در اين مسابقات هستند پرچم اين كشور ها نقش بسته است .
نتيجه:اميدوارم دوران برخورد انفعالي ما با سياست و فرهنگ در دولت احمدي نژاد به پايان برسد.و اينكه اين مسائل با حساسيت بيشتري در داخل كشور پيگيري شود. خدا ميداند كه اين دشمنان هر روز در يك گوشه دنيا چه برنامه هاي مشابهي براي ضربه زدن و ترسيم چهره اي زشت از ما چه ميكنندكه من و امثال من از آن بيخبريم.
والسلام

Monday, June 12, 2006

باخت،داستان هميشگي ما

هواللطيف
قرار بود كه ايندفعه ادامه مطلب قبلي درباره دكتر احمدي نژاد رو بذارم ولي به دليل جو غالب اين روزا كه فوتبالي هست بهتر ديدم كه كمي به فوتبال، فوتبال ايران و حواشي بازي با مكزيك كه شاهد اون بودم بپردازم.
1.بالاخره 21 خرداد هم از راه رسيد و ما گويي كه سرنوشتي هميشه تكراري برايمان رقم زده اند با دستان خودمون به مسلخ زاپاتا ها رفتيم.در روزي كه تمام سرمايه گذاري هاي مادي و معنوي يك ملت بايد به ثمر ميرسيد ، تمام اميد ها رو به افول رفت و در روزي كه هيچ اثري از غروب نبود خورشيد اميد دوستداراني صادق با دستان كساني كه قرار بود و هست كه نماينده و مظهر يك ملت با تمام ويژگي هاي غرور آفرين آن باشند، در آسمان زيباي نورنبرگ كه نويد بخش روزي پر ثمر بود ،به سرخي گراييد.اين جملات رو اكنون با رنج و اندوه زيادي مينويسم، نه براي كساني كه قرار بود مثلا ستاره هاي پارس باشند،بلكه براي مردمي كه باتمام وجود خود براي سرفرازي نام ميهن در اين ميدان دست به دعا برداشته بودند.
2. فوتبال في نفسه نه ارزش انساني داره نه ارزش ديني .فوتبال قهرماني امروزه وسيله ايست جهت كسب افتخار و نام براي يك كشور در عرصه هاي بين المللي. عامليست براي توجه به اقشار مختلف اجتماع و پاسخ دادن به نيازهاي سرگرمي و فراغتي آنان بخصوص جوانان.هر چند شايد بگوييد در ديگر زمينه هاي استعداد بشري هم ميتوان كار كرد يا اينكه ما بايد در ديگر رشته هاي ورزشي سرمايه گذاري كنيم و يا .... . هر كدام از اينها دز جاي خود ميتواند صحيح باشد.اما در معركه امروز دنيا به نظرم از هر وسيله اي كه منع شرعي و يا اخلاقي نداشته باشد و بتواند ابزري براي پيشرفت ملت ها و كسب اقتدار علمي ،فرهنگي ، و ورزشي باشد، بايد استفاده كرد.اينكه بخواهيم با هر حركتي كه مبتكر آن ما نبوده ايم و يا توصيه ديني برايش نمي يابيم را مذمت كنيم چندان منطقي به نظر نميرسد.حال ميخواهد نقش صهيونيست ها يا امريكايي ها در ان پررنگ باشد يا كمرنگ. اگر بخواهيم اينگونه حساب كنيم بايد از تمام عرصه ها عقب نشيني كنيم.در كدام كشور ،سازمان، شركت بين المللي ، فستيوال ،يا تجمع بزرگي ست كه دشمنان دين و يا جمهوري اسلامي و يا ديگر مظلومان عالم حضور نداشته باشند؟ بله،اگر حركتي و يا جشنواره اي و يا هر كدام از تشكل هاي قبلي كه اسم بردم به نام صهيونيسم باشد از آن كناره گيري ميكنيم اما در غير اينصورت اشتباهي محض مرتكب شده ايم.
شايد يهوديان فوتبال را ابداع كرده باشند ،شايد در جام جهاني شركت هايي كه سرمايه يهوديان در آنها تاثير گذار است سهم داشته باشند، و اينكه قطعا رسانه هاي غربي و دولت هاي سرمايه دار دنيا علاوه بر سود مادي در جهت اهداف سوؤ خود تلاش بسياري ميكنند،ولي با بهمه اينها فكر نميكنم كه ما بايد از اين عرصه كنار بكشيم.وقتي كه بسياري معتقدند كه انسان با ايمان، قدرت تصرف معنوي در ابزار مدرن را دارد اين چه فكري ست كه ما بايد از اين گونه عرصه ها خود رو حذف كنيم.چرا از اينگونه فرصت هايي كه براي همه فراهم هست در جهت اهداف خود استفاده نكنيم؟ اين مانند اين است كه بگوييم چون در فضاي اينترنت سايت هاي خلاف اخلاق و انواع و اقسام جرايم صورت مي گيرد ،ار آن استفاده نكنيم.خب بگذريم.
3.چند حاشيه كلي و جزيي از بازي ايران و مكزيك
اولين نكته اي كه توجهم رو خيلي جلب كرد خونگرمي و برخورد گرم و دوستانه مكزيكي ها با ايرانيان بود.اين چيزي بود كه همه برش تاكيد داشتن و اون را با رفتار و فرهنگ اروپاييهاي پرمدعا مقايسه ميكردن.بدون هيچ تنشي واسه همديگه كري ميخونديم يا اينكه پيش بيني اونا رو درباره نتيجه ميپرسيديم.جالب اين بود كه اونا تيم ايران رو خطرناك ميدونستن و اغلب نتيجه را 2-1 به سود مكزيك پيشبيني ميكردن.
در بازار سياه بليت تا 800 يورو هم به فروش ميرفت. شباهت زياد پرچم دو كشور كار تشخيص خودي ها رو مشكل ميكرد.بويژه زماني كه خيلي از ايراني ها هم شرب خمر ميكردن و خانم هاشون بي حجاب بودن.
حضور پر تعداد هموطنانمون خيلي روحيه بخش بود علي رغم اينكه مكزيكي ها تقريبا سه برابر ما بودن.داخل ورزشگاه به غير از ابتداي بازي و بعد از گل دوم مكزيك خبري از موج مكزيكي نبود .جو ورزشگاه در اختيار تماشاگران ايراني بودتا دقيقه 70 علي رغم اينكه از ابتداي نيمه دوم بازي در اختيار تيم حريف قرار داشت.مكزيكي ها تا اين هنگام واقعا تحت تاثير بازي تيم ما بودن و بسيار نگران.
قبل و بعد از بازي سرودهاي مكزيكي ازبلندگوي ورزشگاه پخش شد.اما نكته بسيار تاسف بر انگيز عدم همراهي بازيكنان و بيشتر ايراني ها هنگام پخش سرود ملي كشورمون بود.در حاليكه مكزيكي ها با هيجان تمام سرود مقدس خود رو فرياد كرده بودن.
اما بازي...
«وقتي كه بازيكنان ما آلوده به مسائل مالي هستن و به اين فكر ميكنن كه هنوز بايد چند سال ديگه فوتبال بازي كنن و مراقب ساق هاي طلاايي خود هستن،نميتوان بيشتر از اين هم از اين تيم انتظار داشت. اگر مقداري از غيرت سال هاي دهه اول انقلاب رو داشتيم شاهد اينگونه بازي نبوديم.
من نميتوانم حتي در مورد سرمربي تيم ملي اظهار نظر و دخالت كنم و نظراتم رو از كانال هاي غير مستقيم به مسئولان تيم و برانكو ميرسانم.برانكو سابقه سرمربيگري نداشته و دستيار بوده و فرد ضعيفي ست.و ما بازنده ترس خود بوديم.و.... »
اينها بخشي از اظهارات علي آبادي در اتريش است كه شايد پخش نشود.
ما كه از راه نزديكي (وين) به اونجا رفته بوديم. شما كساني رو حساب كنيد كه از راه هاي دور با صرف هزينه هاي زياد و تحمل رنج سفر به آلمان اومدن و كساني رو تشويق ميكنن كه حتي فاكتور غيرت هم از قاموسشون حذف شده. برخي از بچه ها از تصاويري كه در اون بچه هاي تيم مشغول رقص بودن و از يكي از شبكه ها پخش شده ،صحبت ميكردن. كساني كه با وجود مراقبت هاي شديد از هتل توسط مقامات حراست ايراني موفق ميشن كه از اونجا خارج بشن و در شهر ول بگردن و... نبايد هم كه سرود رو بلد باشن يا بخوان كه بخوننش.واقعا براي كساني كه در ايران و خارج ايران از وقت و هزينه و آرامش خود گذشتن دلم ميسوزه.تيم ما اگر فقط براي خاطر مردم هم بازي كنه ميتونه موفق باشه.
از بين همه اينا تماشاگري كه سربند يا ابالفضل بسته بود و پرچمي با نام نامي امام حسين در دست داشت و با شور و حرارت تشويق ميكرد ، شيرين و آرامش بخش بود.
علت فلسفه بافي اواسط متن در واقع ملاحظه ايست بر مطلب جديد پاسخگويي
والسلام

Tuesday, June 06, 2006

احمدي نژاد ، معمايي حل ناشدني

هواللطيف
نام احمدي نژاد امروز در سرتاسر جهان نامي آشناست و هر جا اسمي از او برده مي شود سوالات و بحثهاي زيادي برمي انگيزاند.جالب خواهد بود كه علاوه بر نگاهي كه در داخل ايران نسبت به دكتر احمدي نژاد خادم محبوب ملت وجود دارد با نحوه نگرش كساني كه در خارج از ايران ، از سياسيون گرفته تا مردم عادي آشنا شد و بهتر اهميت وجايگاه دكتر را شناختو مهمتر از آن وضعيت خطير فعلي ايران و اتفاق بس شگرفي كه با انتخاب ايشان به رياست جمهوري افتاده درك كرد.همانطور كه مي دانيد از ابتداي شروع به كار ايشان ،كه همزمان با دوره اي طولاني از مناقشات سياسي بر سر پرونده اتمي ايران بود، روزي نيست كه در روزنامه يا مجله و سايت هاي خبري ، خبر گزارش تحليل يا مصاحبه اي در ارتباط با او نباشد.هر چند رسانه هاي داخلي (البته سيما چندان فعال نيست) سعي در بازتاب دادن افكار و ايده هاي دكتر در سطح جهاني دارند اما درك واقعيت از نزديك انسان را بهتر به حقيقت رهنمون ميكند.در اين نوشته و دفعات بعد سعي دارم به چند نكته درباره نوع برخورد رسانه ها با مسئله اسلام ،ايران، و پديده احمدي نزاد اشاره كنم.
عمق تاثير و گستردگي تبليغات رسانه اي در غرب همانطور كه در ايران توسط تريبون هاي مختلف بيان ميشود واقعا حقيقتي غير قابل انكار است. هر چند شايد ابعاد آن حتي براي خودم چه زماني كه هنوز به اينجا نيامده بودم و چه حال ، هنوز به درستي قابل اندازه گيري نباشد . اما نكته اينجاست كه با اين همه سعي در تخريب وجهه دكتر ، اين رسانه ها كاملا موفق نمي شوند ،كه در اينجا به دو دليل آن اشاره مي كنم :
اول : شرايطي كه آمريكا با جنگ افروزي ها و سياستهاي ضد دموكراتيك خود در عرصه ي جهاني به وجود آورده ، اجازه نميدهد كه يكم : اذهان عمومي به تمامه متوجه رئيس جمهور جديد ايران شود و دوم : از او شخصيتي صد در صد منفي ايجاد كند . از اين روست كه مي بينيم رسانه هاي غربي از رويكرد صد در صد تخريب گرا كه داشته اند ، در حال حاضر مجبورند در رسيدن به اهدافشان آميخته اي از حقيقت و دروغ را منتشر سازند .
دليل مهم دوم : منطق قوي و متين دكتر احمدي نژاد است كه نمي تواند به طور كامل لاپوشاني شود . اين مسئله به علاوه ي موج روز افزون محبوبيت ايشان در ميان مردم ايران و ديگر كشورهاي مسلمان و غير مسلمان در كنار افزايش اسلامگرايي در اروپا ، سياستمداران و شهروندان اروپايي را به شدت نگران كرده است . در اين ارتباط بعدا بيشتر مي پردازم انشاالله ... .
چندي پيش يكي از روزنامه هاي اصلي اتريش ( دي پرسه )كه نقشي مانند كيهان و شرق دارد طي گزارشي تحليلي بهمراه مصاحبه به بررسي شخصيت ، افكار و اهداف رئيس جمهور احمدي نژاد پرداخت .
اين گزارش را ترجمه كرده ام بخشي از آن را الان و بخشي را در پست بعدي تقديمتان مي كنم انشاالله .
احمدي نژاد چگونه كار مي كند ؟
تلاشي براي رمز گشايي رئيس جمهور ايران
مهدي چمران رئيس شوراي شهر تهران مي گويد : احمدي نژاد معما نيست . اين مرد ريشو با لحني آرام يكي از صميميترين و نزديكترين و از محارم رئيس جمهور ، احمدي نژاد است . چمران توضيح مي دهد كه در نامه اي كه هفته ي قبل احمدي نژاد براي جورج بوش فرستاده كل ايدئولوژي جمهوري اسلامي تشريح شده است . اين مرد كه لباس ساده اي به تن دارد و مبلمان بي اندازه لوكس و با شكوه دفترش جنجال برانگيخته ، تاكيد مي كند كه اين مبلمان از زمان رئيس قبلي در آن جا بوده است . اين نامه شباهت هايي با نامه اي كه( امام) خميني به رئيس جمهور شوروي ،‌ميخائيل گورباچوف در 1989 نوشت دارد : « حالا بايد ( ديگر لازم است كه ) حقيقت را مشاهده كرد . مشكل اصلي كشور شما اقتصاد ،‌مالكيت و يا آزادي نيست بلكه مشكل عدم اعتقاد راسخ به خداوند است . » البته بديهي است كه چمران نمي خواهد رئيس جمهور ايران را مستقيما با امام خميني مقايسه كند زيرا اين در جمهوري اسلامي به پاي كفرگويي مي رسد ( دست كمي از كفر گويي ندارد ) ،‌ « اما اين نامه ادامه ي منطقي تاثير امام خميني است . » چمران اينگونه ادامه داد .
چمران باز هم صداي خود را آهسته تر مي كند و مي گويد : رئيس جمهور بر ايران رسالتي بر عهده دارد و آن روشن كردن واقعيت در اين جهان است . او مي خواهد انسان ها را تكان دهد و به خود آورد . وقتي انسان به نامه ي احمدي نژاد خطاب به بوش لااقل به عنوان اولين واكنش براي ارتباط با شيطان بزرگ بقول ( امام ) خميني دقيق مي شود فراز هاي موازي با نامه ( امام ) خميني به گورباچوف را مي يابد . در نامه آمده : ليبراليسم و سيستم دموكراسي غربي نتوانستند به ايده آل هاي بشريت جامعه ي تحقق بپوشاند و هر دو دستور العمل شكست خورده هستند .
عيسي سحرخيز سردبير و مدير سابق روزنامه ي اصلاح طلب آفتاب اطمينان دارد كه محتواي نامه با رهبر مذهبي ، آيت الله سيد علي خامنه اي قبلا ( مشورت شده است ) يا توافق شده است . به عقيده ي او احمدي نژاد بازيچه ايست كه رهبر با وي بازي مي كند . ( آيت الله ) خامنه اي امروز بيش از هر زمان ديگري قدرت دارد . رئيس جمهور ( اسبق ) هاشمي رفسنجاني خود از معماران انقلاب اسلامي و اضافه بر آن يك روحاني است و از اين رو كنترل كردن وي براي رهبر ( آيت الله ) خامنه اي دشوار بود .
جانشين رفسنجاني ، محمد خاتمي به واسطه ي اصلاحات ليبرال در ابتداي دوره ي رياست جمهوري از حمايت مردم برخوردار بود اما به تدريج قدرتمندان مذهبي در قم موفق شدند كه در حركت اصلاح طلبانه ي او اخلال ايجاد كنند و در نهايت آن را متوقف نمايند ...
ادامه ي اين مطلب در پست بعدي ...
والسّلام
نسخه متني اين مطلب را از اينجا دريافت كنيد .

Wednesday, May 24, 2006

پيوند مبارك

هو اللطيف

اولين احساسي كه به شما دست ميده چي ميتونه باشه اگه بگن كه سگ ميتونه به عضويت خانواده در بياد؟احساس تنفر يا ترس،احساس اينكه چه نيازي به حضور يه سگ هست؟محذورات ديني در اين باره يادتون مياد؟يااينكه ميشه سگ رو هم يه وسيله سرگرمي حساب كرد با اين فرق كه جانداره و احتمالا كمي احساسات حاليش ميشه و ميشه باهاش ارتباط برقرار كرد؟

زندگي كردن آدمابا حيوانات فقط به سگ محدود نميشه اما موردي كه بارزه و به وفور يافت ميشه بخصوص در زندگي روزمره غربي ها ،سگ هست. به گونه اي كه حتما يكي ازاولين چيزايي كه توجه آدم رو در وين به خودش جلب ميكنه جمعيت زياد سگ هاست.اين مقدار فراواني حكايت از يه جايگاه برجسته براي سگا داره. حضور پر رنگ اين موجود در بيل بورد هاي تبليغاتي و روزنامه ها و مجلات و بروشورهاتا داشتن جايگاهي مشخص در تمام فروشگاه ها براي تهيه مايحتاج عزيزان سگ ما و از همه تابلوتراينكه مجبوري توي خيابون به خاطر فضولات عضو عزيز جامعه بشري يه كم سر بزيرتر راه بري تامبادا فاجعه اي به بار بياد.البته خودشون ميگن كه اگه كسي تويه روز سه بار پشت سر هم روي اين موا پا بذاره براش شانس مياره.من يه بار برام اين موقعيت پيش اومد ولي طبق معمول از اقاي شانس خبري نبود.خلاصه موجوداتي رو اينجا له عنوان سگ ميبيني كه بعضي به موش و سنجاب ، بعضي به گرگ و خوك و بعضي به چيتا و يا حتي خرس شبيهند. جديدترينش زو كه ديروز با همين دو تا چشمام ديدم توي يه پارك از فاصله 15 متري ناگهان حس كردم با يه خرس روبرو شدم.با يه خرس جنگلي هيچ فرقي نداشت ولي سگ بود و داشت با يه خانم قدم ميزد.طيف هاي سني مختلفي از نعمت همنشيني با سگ بهره ميبرن از بچه اي كه توي كالسكه هست گرفته تا پيرزن يا پيرمردي كه امروز و فردا پاش به قبرستون مركزي (همونجا كه قبلا توضيح دادم) ميرسه.جالب اينكه بعضيا با يك سگ اقناع نميشن و با دو يا سه سگ به پياده روي و خريد ميرن.اين مثال ها رو گفتم تا جا بندازم كه چقدر سگ با زندگي اينها عجين شده.براي بعضي حكم اسباب بازي براي بعضي همدم روزاي تنهايي و براي خيلي ها جاي بچه رو پر ميكنه .نه اينكه دلشون بچه ميخواسته و ندارن بلكه از لحاظ ميزان محبتي كه بهش ميورزن عرض ميكنم.هنوز درست نميدونم زن و شوهري كه يك يا دو بچه دارن و سگشون رو به كالسكه بچه شون بستن چه نيازي به اين موجود دارن؟

مسئله ازدياد سگ ها به حدي رسيده كه خود اتريشي ها هم متوجهش هستن و برخي از اون به عنوان يه مشكل ياد ميكنن.گاهي وقتا يكي دو ماشين آتس نشاني با سرو صداي فراوون از خيابونا عبور ميكنن، فكر ميكني جايي آتيش گرفته ولي در واقع اونها ميخوان ه سگ زني رو كه در پشت بام ساختمون گير افتاده نجات بدهند و ....شايد ادامه داشته باشد

والسلام