نهايت هنر
هو اللطيف
نمايشنامه "دزدان" اثر نمايشنامه نويس آلماني فريدريش شيلر از يك ماه قبل در سالن تئاتر ملي شهر وين به روي صحنه رفته است. اين نمايشنامه اولين اثر اين نويسنده قرن هجدهم آلمان است . در سن 22 سالگي آنرا به رشته تحرير دراورده بخاطرش متحمل زندان و تبعيد شده و در كل اثري سياسي شناخته شده است.وي كه معاصر شاعر مشهور و خوشنام الماني گوته بوده ، به عنوان عنصري عقل گرا منتقد استبداد و فئوداليسم ان دوره اروپا محسوب ميشود.اين اثر سياسي كه تا الان بارها توسط كارگردانان مختلف در نقاط مختلف اروپا به روي صحنه رفته، اين بار به طرز ويژه اي سياسي شد.
اصل ماجرا توهين به پرچم مقدس ايران و در واقع به جمهوري اسلامي ست.اين مسئله درست در زماني اتفاق افتاد كه تمام دنيا در تب و تاب جام جهاني فوتبال بود.از اين رو احساس كردم كه نوشتن از اين اتفاق احتمالا هيچ بازخورد و تاثيري نداشته باشد. اين كه اين اتفاق در حين بازي هاي فوتبال اتفاق بيفتد نكته تبليغاتي و رواني بسيار مهمي ست.
نمايش به داستان زندگي دو برادر ميپردازد كه اولي خلاصه همه خوبيها و محبوب پدر و وارث اوست (كارل) و برادر دوم در نقطه مقابل (فرانز).كارل براي تحصيل به لايپزيك ميرود.در انجا اشتباهاتي از او سر ميزند و طي نامه اي از پدر تقاضاي بخشش ميكند.نامه كارل را فرانز ديده و از روي بغض و حسادتي كه به برادر دارد نامه اي جعلي و دروغ آميزبه پدر ميدهد و ... فرانز از طرف پدر در جواب به كارل او را طرد ميكند.كارل هم براي تلافي اين ماجرا گروه راهزني تشكيل ميدهد كه ارمانشان آزادي و قدرت و استقلال است و حركتشان شبيه به شخصيت رابين هود است.ماجرا با فراز و نشيب هاي ديگري ادامه مي يابد و در پايان همه پخصيت هاي داستان يا خودكشي ميكنند يا كشته ميشوند.
در فواصل مختلف چند فراز از داستان به صورت كليپ به نمايش در مي ايد كه يكي از انها مورد اشاره بنده است.صحنه اي از نبرد بين دو به اصطلاح ورزشكار كه كشتي كج كار مي كنند پخش ميشود.شورت يكي از آنها از پرچم كشور تركيه و ديگري از ايران است (به همراه اسم جلاله وسط پرچم). به طرز وحشيانه اي به كتك زدن يكديگر مشغولند.حريف ترك قويتر نشان ميدهد و از پس حريف ايراني بر مي آيد.در صحنه اي وقتي فرد ايراني روي زمين افتاده حريف ترك با پا ضربات متعددي را به ميان پاهاي حريف مي زند كه در واقع ضربه زدن به اسم جلاله است.تاسف برانگيزتر اينكه فردي ايراني به نام مهدي معين زاده نقش طرف ايراني رو بازي ميكند و نفر مقابلش هم ترك است.كارگردان اين نمايش(nuran (david calis كه با معين زاده در يك موسسه در مونيخ تحصيل كرده است ، از پدر و مادري ارمني- يهودي متولد شده است.همزماني اين اتفاق در برهه اي كه نام ايران به دليل حضور در جام جهاني فوتبال مرتبا در رسانه هاي مختلف تكرار ميشود و موج مقابله با اسلام گرايي در رسانه ها و در شرايطي كه هر روز به بهانه اي چهره اي خشن و تروريست و ضد حقوق بشر از ما به دست داده ميشود اوج هماهنگي غرب را در مبارزه با ما نمايان ميسازد :استفاده از تمام موقعيت ها و ظرفيت هاي موجود.كاري كه ما انجام نميدهيم.
خبر ديگر اينكه تبليغي مربوط به جام جهاني تولد كرده اند كه روي بيكني سي و دو زن كه مثلا نماد كشور هاي حاضر در اين مسابقات هستند پرچم اين كشور ها نقش بسته است .
نتيجه:اميدوارم دوران برخورد انفعالي ما با سياست و فرهنگ در دولت احمدي نژاد به پايان برسد.و اينكه اين مسائل با حساسيت بيشتري در داخل كشور پيگيري شود. خدا ميداند كه اين دشمنان هر روز در يك گوشه دنيا چه برنامه هاي مشابهي براي ضربه زدن و ترسيم چهره اي زشت از ما چه ميكنندكه من و امثال من از آن بيخبريم.
والسلام
نمايشنامه "دزدان" اثر نمايشنامه نويس آلماني فريدريش شيلر از يك ماه قبل در سالن تئاتر ملي شهر وين به روي صحنه رفته است. اين نمايشنامه اولين اثر اين نويسنده قرن هجدهم آلمان است . در سن 22 سالگي آنرا به رشته تحرير دراورده بخاطرش متحمل زندان و تبعيد شده و در كل اثري سياسي شناخته شده است.وي كه معاصر شاعر مشهور و خوشنام الماني گوته بوده ، به عنوان عنصري عقل گرا منتقد استبداد و فئوداليسم ان دوره اروپا محسوب ميشود.اين اثر سياسي كه تا الان بارها توسط كارگردانان مختلف در نقاط مختلف اروپا به روي صحنه رفته، اين بار به طرز ويژه اي سياسي شد.
اصل ماجرا توهين به پرچم مقدس ايران و در واقع به جمهوري اسلامي ست.اين مسئله درست در زماني اتفاق افتاد كه تمام دنيا در تب و تاب جام جهاني فوتبال بود.از اين رو احساس كردم كه نوشتن از اين اتفاق احتمالا هيچ بازخورد و تاثيري نداشته باشد. اين كه اين اتفاق در حين بازي هاي فوتبال اتفاق بيفتد نكته تبليغاتي و رواني بسيار مهمي ست.
نمايش به داستان زندگي دو برادر ميپردازد كه اولي خلاصه همه خوبيها و محبوب پدر و وارث اوست (كارل) و برادر دوم در نقطه مقابل (فرانز).كارل براي تحصيل به لايپزيك ميرود.در انجا اشتباهاتي از او سر ميزند و طي نامه اي از پدر تقاضاي بخشش ميكند.نامه كارل را فرانز ديده و از روي بغض و حسادتي كه به برادر دارد نامه اي جعلي و دروغ آميزبه پدر ميدهد و ... فرانز از طرف پدر در جواب به كارل او را طرد ميكند.كارل هم براي تلافي اين ماجرا گروه راهزني تشكيل ميدهد كه ارمانشان آزادي و قدرت و استقلال است و حركتشان شبيه به شخصيت رابين هود است.ماجرا با فراز و نشيب هاي ديگري ادامه مي يابد و در پايان همه پخصيت هاي داستان يا خودكشي ميكنند يا كشته ميشوند.
در فواصل مختلف چند فراز از داستان به صورت كليپ به نمايش در مي ايد كه يكي از انها مورد اشاره بنده است.صحنه اي از نبرد بين دو به اصطلاح ورزشكار كه كشتي كج كار مي كنند پخش ميشود.شورت يكي از آنها از پرچم كشور تركيه و ديگري از ايران است (به همراه اسم جلاله وسط پرچم). به طرز وحشيانه اي به كتك زدن يكديگر مشغولند.حريف ترك قويتر نشان ميدهد و از پس حريف ايراني بر مي آيد.در صحنه اي وقتي فرد ايراني روي زمين افتاده حريف ترك با پا ضربات متعددي را به ميان پاهاي حريف مي زند كه در واقع ضربه زدن به اسم جلاله است.تاسف برانگيزتر اينكه فردي ايراني به نام مهدي معين زاده نقش طرف ايراني رو بازي ميكند و نفر مقابلش هم ترك است.كارگردان اين نمايش(nuran (david calis كه با معين زاده در يك موسسه در مونيخ تحصيل كرده است ، از پدر و مادري ارمني- يهودي متولد شده است.همزماني اين اتفاق در برهه اي كه نام ايران به دليل حضور در جام جهاني فوتبال مرتبا در رسانه هاي مختلف تكرار ميشود و موج مقابله با اسلام گرايي در رسانه ها و در شرايطي كه هر روز به بهانه اي چهره اي خشن و تروريست و ضد حقوق بشر از ما به دست داده ميشود اوج هماهنگي غرب را در مبارزه با ما نمايان ميسازد :استفاده از تمام موقعيت ها و ظرفيت هاي موجود.كاري كه ما انجام نميدهيم.
خبر ديگر اينكه تبليغي مربوط به جام جهاني تولد كرده اند كه روي بيكني سي و دو زن كه مثلا نماد كشور هاي حاضر در اين مسابقات هستند پرچم اين كشور ها نقش بسته است .
نتيجه:اميدوارم دوران برخورد انفعالي ما با سياست و فرهنگ در دولت احمدي نژاد به پايان برسد.و اينكه اين مسائل با حساسيت بيشتري در داخل كشور پيگيري شود. خدا ميداند كه اين دشمنان هر روز در يك گوشه دنيا چه برنامه هاي مشابهي براي ضربه زدن و ترسيم چهره اي زشت از ما چه ميكنندكه من و امثال من از آن بيخبريم.
والسلام